قالب وردپرس

این روزا خندم نمیاد …

این روزا خندم نمیاد

نمیدونم چرا و عیب کار کجاست ولی این روزا خیلی حس و حال خنده ندارم

قبلنا خیلی خوب بودم یعنی به سادگی ترین چیزای زندگی خیلی خیلی خیلی میخندیدم .

مثلا یه بار مجری اخبار به یه آقایی که مسئولتی توی سازمان انرژی اتمی داشت خطاب کرد :”سلام آقای هسته ای ”

من با مامانم اینقدر سره این اتفاق خندیدیم که حد نداره .

مثلا من خوابگاه بودم مامانم زنگ میزد بهش میگفتم سلام خانوم هسته ای :))
جددا سره این چیزای الکی و شاید به ظاهر بی خود از ته دل میخندیدیم .

ولی من الان شاید در برابر خنده دار ترین چیز ها هم شاید یه لبخند ملیح روی صورتم بیاد …

نمیدونم شاید انتظاراتم از زندگی بالا باشه چون این خودش باعث میشه چیزایه خوبی هم که داشته باشی نبینیشون.

خوب باشیم.

شروع

همیشه تابستون شروع خوبی واسم نداشته !

خیلی کار ها رو دوست داشتم توی تابستون انجام بدم ولی آخرش انجام ندادم .

داشتن یه وبلاگ واسه ی نوشتن حرفا و خاطراتی که خیلی وقتا فکر میکنم باید جایی ثبت

بشن هم یکی از این کار های تابستونی ایم بود .

امیدوارم این 1 بار موفق بشم و بتونم توی تابستون اون کار هایی رو که دوست دارم انجام بدم .

قالب وردپرس
قالب وردپرس