این روزا خندم نمیاد
نمیدونم چرا و عیب کار کجاست ولی این روزا خیلی حس و حال خنده ندارم
قبلنا خیلی خوب بودم یعنی به سادگی ترین چیزای زندگی خیلی خیلی خیلی میخندیدم .
مثلا یه بار مجری اخبار به یه آقایی که مسئولتی توی سازمان انرژی اتمی داشت خطاب کرد :”سلام آقای هسته ای ”
من با مامانم اینقدر سره این اتفاق خندیدیم که حد نداره .
مثلا من خوابگاه بودم مامانم زنگ میزد بهش میگفتم سلام خانوم هسته ای :))
جددا سره این چیزای الکی و شاید به ظاهر بی خود از ته دل میخندیدیم .
ولی من الان شاید در برابر خنده دار ترین چیز ها هم شاید یه لبخند ملیح روی صورتم بیاد …
نمیدونم شاید انتظاراتم از زندگی بالا باشه چون این خودش باعث میشه چیزایه خوبی هم که داشته باشی نبینیشون.
خوب باشیم.