امروز آخرین روز سال است، بیا حرفهای خوب بزنیم. بیا در کنار هم نشسته و آخرین غروب این زمستان سرد را تماشا کنیم، اصلا بیا حسِ مازوخیسمیمان هم گل کند و هنگام ناپدید شدن خورشید بستنی هم بخوریم، خودت که میدانی چه کیف دیگری دارد. بیا با هم دیوانگیهایمان در سالی که گذشت را مرور کنیم. بیا از ته ته ته ته ته ته دل با هم بخندیم، آنقدری که لُپهایمان درد بگیرد، اشک از چشمانمان جاری شود، نتوانیم روی پای خود بایستیم. بیا از ته ته ته ته ته ته قلب با هم بخندیم، آنقدری که صدای خندیدنمان موسیقی مورد علاقهیمان شود.
بیا هنگام خوردن سبزی پلو با ماهی شب عید خاطرات سالی که گذشت را با هم مرور کنیم. بیا از پیادهرویهای بهارانهمان در اردیبهشت ولیعصر بگوییم، بیا از خندههامان زیر باران بهاری بگوییم. بیا از آن سبز دلانگیز که دلمان برایش تنگ شده بگوییم. بیا از گوجه سبز هایی که شسته و نشسته میخوردیم، بگوییم. یادت هست جاده چالوس و ابرهایش را؟ قَدِمان آنقدر بلند شده بود که در میان ابرها بودیم، چه دیوانهوار بود.
بیا از تابستان داغ بگوییم، از آب بازیهای پُر از هیجانش، از بستنیهایش که بعضی وقتها لذت بخشترین چیزِ دنیا بود. بیا از بیداریهای شبانهمان بگوییم، از صحبتهای در گوشی، از شبهای رصدی و آسمان پُر ستارهاش. بیا از صدای پشهکُش برقی رستورانها بگوییم که وقتی میشنیدیمش جگرمان خنک میشد.بیا از دوچرخهسواریهای سحر گاهانمان بگوییم، چه قدر شهر ساکت زیبا بود.
بیا از رنگهای پاییز بگوییم، از زرد و نارنجی و قرمزاش، بیا از لرزههامان زیر باران پاییزی بگوییم، یادت هست چتر نداشتیم و معتقد بودیم باران بدون چتر معنا دارد؟ وقتی به خانه رسیدیم موش آب چکیده بودیم، چه سرمایی هم بعدش خوردیم، یادش بخیر. بیا از صدای خش خش قدمهایمان روی برگهای خشک شده بگوییم. وای، وای که دیگر این صدا تکرار شدنی نیست.
بیا از زمستان سرد بگوییم، از سرمایی که ما را مجبور کرد روزهایی که در خانه هستیم با هم پازل بسازیم و بخندیم و از تکمیل شدنش ذوقمان شود، بیا از نشستنهایمان در بالکون بگوییم، از پتویی که همانند مومیایی ها به دور خود میپیچیدیم، از فنجانهای شکلات داغی که آن موقع عزیزترینِ دنیا بود. بیا از اولین برف زمستانی بگوییم، از برف بازیمان، از گلولهای که به تو زدم و آنقدر خوب فیلم بازی کردی که واقعا باور کردم چیزی شد.
بیا امروز از آن جمعهای بگوییم که قرار بود غروبش را در سینما سپری کنیم تا دلتنگی و غمش بر سرمان خراب نشود، اما در ترافیک ماندیم و زیباترین سینمای زنده دنیا را دیدیم. بیا از آهنگهایی که حفظ کردیم تا با هم بخوانیم، بگوییم. بیا از خوبی های کسانی که دیگر نیستند بگوییم.
بیا امروز فقط از خوبی ها بگوییم، خوبی هایی که روزی تنها داراییمان میشوند، اصلا به کسی چه مربوط بیا امروز خوب باشیم، خوبتر از واقعیت.
نباش خسیس، تو بیا.
پ.ن1: هر آنچه خوندید زاییدهی ذهن بیمار من بود.
پ.ن2: سال نو مبارک، همیشه بخندید، یک هزارمش گریه کنید که معنی خنده را بهتر درک کنید.
پ.ن3: این پست و سبکش اقتباسی از این بود.
رنگ : رنگ خیال، آبی آسمانی و سبز.
پیشنهاد: آهنگ مورد علافهتان برای رقص را با صدای بسیار بلند پخش کرده و با آن قِر بدهید.