قالب وردپرس

هری پاتر ، پسری که زنده موند

دیروز با دوستم رفتیم سینما  فیلم “هری پاتر و سنگ جادو” رُ دیدیم.

“هری پاتر” قطعا اسم بزرگ و پُر خاطره‌ای توی زندگیم هست و منُ به سن 3 تا 16 سالگی می‌بره و یکی از بهترین یادمانه های بچگیم هستش ، و جز لیست تاثیر گذارترین کتاب های عمرم قرار داره .

دوم راهنمایی بودم ، پنج شنبه شب بود و خونه‌ی دایم مهمونی بود . من چون حالم خوب نبود و تب داشتم با بچه ها بازی نمیکردم ، برای همین آرش بهم یه کتاب داد تا سرگرم باشم . 30 صفحه‌ی اولش اصلا خوب نبود و جذبم نکرد ، ولی شب اونُ با خودم  به خونه بردم و فردا هم خوندمش ادامش عالی بود ! عالی

جوری جذبش شدم که فردا(شنبه) با بابام رفتم جلد دومش رُ هم خریدم . جلد دوم هم خیلی خوب بود .

اولش مامانم خیلی راضی نبود :)) میگفت از درس خوندن افتادم ولی وقتی دید من به جای خوندن درس برای امتحان فردام نشستم هری پاتری رُ که  روز پیش تموم کردم دوباره میخونم ، فهمید اوضاع از چه قراره و برای تولدم که همون موقع ها بود هر 6 جلدش رُ خریدن( اون موقع هنوز جلد 7 چاپ نشده بود) .

کار به جایی رسیده بود یه طرف دیوار اتاقم پوستر هری بود ، میرفتم نت مقاله میخوندم که حدس میزنن جلد هفتم چی میشه و ….

و در آخر هم با خوندن جلد هفتم و تموم شدنش باهاش گریه کردم …

ممنون از”هری پاتر ” واسه‌ی همه‌ی خاطره های خوبی که برام ساخت .

 

پیشنهاد : این موزیک خوب برای مرور خاطرات.

کاری از Ludovico Einuadi

All Of Me

من دوستای زیادی دارم ، بعد خیلی هاشون هستن خیلی وقته ندیدمشون ، هر از چند گاهی بهشون زنگ میزنم یا اس ام اس میدم که هم دیگه رُ ببینیم یا من بیام دانشگاه، خوابگاه شما یا بر عکس و … ولی اکثر مواقع یه اتفاقی میوفته که نمیشه- نمیخوام-نمیخوان .

ولی خُب درک کنیم هم رُ، وقتی زنگ میزنیم بعد از مدتی به هم  یعنی دلمون تنگ شده ، حالمون خوب نیست ، تنهاییم پس بهتره هم دیگه رُ ببینیم و سعی کنیم که بشه .

_____________________________________________

این روزا چقدر هوا خوبه ، این روزا چقدر همه چیز خوبه و چقدرم میتونست بهتر بشه ( البته )

کم کم این درسا دارن سنگین میشن حسه خوبی بهشون ندارم :-” یه زمانی یه سیاوشی بود درس خوندن رُ خیلی دوست داشت ، میخوام همون بشم دوباره :(((

چی بودم؟!

چی هستم ؟!

چی خواهم شد ؟!

هعــــــــــــــــــی

الان دلم میخواد برم خونه ، یک روزِ تموم بدون هیچ دغدغه‌ای فقط روی تختم بخوابم .

فرداش با مامان و بابا یه فلاسک چایی و یه ناهار مختصر برداریم بریم سامون جایی تو راه کُلــی آهنگ گوش بدیم و حرف بزنیم و بخندیم و صد البته قسمت مهمش اینه یه عالمه عکس خوب از این پاییز لعنتی و دوست داشتنی بگیریم .

دلم واسه‌ی دوستام هم تنگ شده بریم ، حرف بزنیم ، بخندیم و ….

معلومه یه جوریم نه ؟ …

این عکسه رُ خودم خیلــــــــــــی دوست دارم ، امیدوارم شما هم دوستش داشته باشین ،،)

 

پیشنهاد :

All Of Me

رنگ : زرد + نارنجی

آرامشِ طوفانی

اگه بخوام یکی از نقاط عطفی رُ که فهمیدم این “سیاوش” الانیه درست نمیشه و از دست رفت نام ببرم وقتیه که “قول” دادم و خورد زیرش …..

قبلنا من یه چیز خوبی که داشتم این بود وقتی به کسایی که واسم مهم بودن قول میدادم تمام تلاشم رُ میکردم تا زیره قولم نخوره و اگه هم میخورد مطمئن بودم تلاشم رُ کردم .

به دوست – مامان – دوست – خودم– قول میدادم . قول میدادم درس بخونم ، قول میدادم فلان کار رُ نکنم ، قول میدادم خوب باشم ، قول میدادم ….

اما الان هر وقت قول میدم بااین که اولش خوبه آخرش میخوره زیرش و اونم در حالتی که میشه نخوره زیرش …

الان همه ی آدما و کسایی که بهشون قول میدم واسم مهم هستن ،مشکل خودمم که دیگه اون عذاب وجدان قبلیه رُ ندارم ، دارم ربات میشم :(.

لبه پرتگاه ، در آستانه‌ی سقوط 8->

درست میشم ، قول ^_^

همش غُر زدم جا داره بگم که هفته‌ای که گذشت عالــــی بود ، عالــــــــــــی !

از شنبه تا پنجشنه ش پر از چیزای خوب بود 8->

من از تَک تَک دوستام ممنونم و این که دوستای به این خوبی دارم خوشحال >< :دی

یه سربازِ تنها می‌تونه بره وزیر بشه …

دوتا قهوه‌ی تلخ تو سردترین کافه

از جمعه‌ی این هفته یه سری فکرا هستن که ذهنم رُ خیلی درگیر کردن !

دراین فکرا  هم با دوستایی که باهاشون راحت ترم و حرف زدن باهاشون حالمُ خوب میکنه صحبت کردم ولی هنوز به نتیجه ای نرسیدم 🙁

اولین مشکل و بزرگترین مشکلی که هست اینه که نمیدونم میخوام چی کار بکنم ؟!!

4 سال دیگه دوست دارم کجا باشم و خُب به تبع اون واسه‌ی رسیدن به اون هدف 4 سال دیگه از الان برنامه ریزی و تلاش کنم .

نمی‌دونم که آیا میخوام از اینجا برم ؟ > پَس باید از همین الان خیلی به زبانم بچسبم و معدل دانشگاهم بره بالا

اگه می‌خوام اینجا بمونم و کار کنم پس کم کم از همین حالا باید برم توی شرکت های مختلف کار کنم و چیز یاد بگیرم .

و اگه می‌خوام آدمی باشم که فقط اینور اونور بره خوش باشه و خوش بگذرونه ( درس حاشیه باشه ) نبیاد اینی که الان هستم باشم .

مشکلی که هست اینه که نمیدونم باید کدوم یکی از این بالایی ها بشم و یا ترکیبی از اونا تنها چیزی که میدونم اینه که بالان هیچ کدوم از بالایی ها نیستم و صرفا روز هام رُ بی هدف دارم سپری میکنم نمیگم ازشون لذت نمیبرم اما باید هدف عه مشخصی داشت مثله همه‌ی وقتای دیگه‌ی زندگیم . 🙁

رنگ : سرمه‌ای

_______________________________________________

دیروز روز خیلی خوبی بود از نظر عکاسی ^_^ من که خیلی راضی بودم :دی

 

پاییز :ایکس

دارم میرم خونه ، جاده چه همواره

دارم میرم خونه ، جاده چه همواره :))

بعد از 21 روز برگشتن به خونه و فکر کردن به همه‌ی چیزای خوبش حال آدمُ خوب میکنه ^_^

امیدوارم 3 روز خیلی خوبی و پر عکسی باشه :دی ( اگه این تمرینام بزارن البته :|) و این که دوستام باهام همکاری بکنند :-“””

رنگ سبز ^_^

فرقی نمی‌کنه از سر گذشت …

انتظار

فکر می‌کنم انتظارم از همه‌چی زیاده ! به خصوص از این روزا و زندگیم …

2 روز پیش جشن دانشکده ریاضی و علوم کامپیوتر دانشگاهمون بودم ، یکی از اساتیدی که دعوت کرده بودن توی سخنرانیش گفت :” توی زندگی برید دنبال چیزی که دوست دارید و ازش لذت می‌برید، من خودم از ریاضی لذت می‌بردم و دنبال اون رفتم و اصلا هم پشیمون نیستم . برید دنبال علاقه و چیزایی که ازش لذت می‌برید مگه چند سال عمر می‌کنید و دیگه کی توی زندگی‌‌تون 19 20 ساله می‌شید”

حرفاش درسته به نظر من و خیلی هم خوبه که در موردش فکر کرد .

نمی‌گم 100 درصد رفتم دنباله علاقم ولی این روزا تلاشمُ می‌کنم ازشون لذت ببرم و بخندم .

مشکل از اونجایی شروع میشه که انتظارم زیاده ، یعنی فکر می‌کنم می‌شه بیشتر از وضع کنونی از این روزا لذت برد و چون من این کار رُ نکردم ناراحت می‌شم 😐 .

باید انتظار رُ آورد پایین و گرنه هیچ وقت نمی‌شه از ته دل خوب بود .

باید انتظارم رُ از اطرافیان و دوستام هم پایین بیارم .

یعنی این که من  انتظار دارم که یه نفر در مقابل من یه کار را بکنه (که معقول باشه و خودمم انجامش می‌دم) چیزه درستی نیست و اگع انجام نشه ناراحت میشم پس بهتره این انتظارُ نداشته باشم !

حداقل با اتفاقایی که این روزا میوفته با تقریب خیلــــــــــی خوبی به این نتیجه رسیدم .

+ بعضی وقتا احساس میکنی کَنِه ای 😐 خیلی حسه داغونیه 😐

من قول میدم که دیگه کاری نکنم این حسه دوباره بیاد …

+ دلم یه سری دوستِ خوب می‌خواد بریم پیک نیک و من هِی عکس بگیرم …

رنگ : خاکستری

پیشنهاد : اگه رپ دوست دارید اینُ از دست ندید .

قالب وردپرس