قالب وردپرس

دیگه قارچ نباشم

من اول تابستون میخواستم بیشتر تفریح کنم و توی مدرسمون هم ریاضی درس بدم .

بعد از مسخره بازیای مدرسه و عوض شدن مدیر و … تدریس هم رفت کنار و فقط تصمیم گرفتم تفریح کنم .

الان هم از این که این 2 ماه رُِ اینجوری گذروندم ناراحت و ناراضی نیستم ولی دیگه کم کم داره حسه قارچ بودن بهم دست میده و خسته شدم از این حالت .

دیگه باید کم کم یه برنامه واسه خودم داشته باشم ، واسه رسیدن به ایده آل‌هام .

این سیاوش الانیه اگه همینجوری  ادامه پیدا کنه بدبخت و بیچاره میشه .

پس به خودم قول میدم که درست شم و برنامه داشته باشم برای آینده :د

پ.ن : این پست با بیشتره پستای این بلاگ فرق داره :د + سرم درد میکنه قطعا از لحاظ نگارشی داغونه.

رنگ : نارنجی + سبز

پیشنهاد : دوستام یه بازی ای واسه اندروید نوشتن که عالیه حداقلش به دوران بچگی آدم رُ برمیگردونه :د

حتما حتما دانلود کنید .

نمودارِ سینوسی …

یادم نیست که چندم ابتدایی بودم و و اون ساعت چه درسی داشتیم ولی یادمه که خوندیم “جهان پیرامون ما پیوسته در حال عوض شدنه” .

آدم

چیزه خیلی پیچیده‌ایه ، و به نظرم با بیشترین سرعت عوض میشه.

وقتی در کنار هم باشیم با هم تغییر می‌کنیم و متوجه این تغییرات در خودمون نمی‌شیم اما اگه یک ماه یه شخص مثلا دوست خودتون رُ نبینید بعد از یک ماه اون دیگه همون دوست قبلی نیست ! تغییر کرده خیلـــــی هم تغییر کرده.

من خودم این اتفاق رُ با رفتار اکثر دوستام پس از گذشتن این یک سالی ( یا دوستانی که این 2ماه تابستون) که در کنار هم نبودیم  فهمیدم و حس کردم.

خُب به نظرم این عوض شدن چیز خوبیه  اگه هیچ چیزی عوض نمی‌شد، چیز بد ، بد می‌موند(ممکنه بگیم در عوض چیز خوب هم خوب میموند)، باشه قبول ولی در این صورت امید هم معنایی نداشت.

ولی چرا تغییر می‌کنیم ؟!

همه ‌ی ما ( آدم ها ) یه ایده‌آلی  توی زندگی داریم و هر روز واسه‌ی رسیدن به اون ایده‌آله تلاش می‌کنیم در طی رسیدن بهش هم تغییر می‌کنیم .  خیلی از این تغییر ها خوب و مثبت هستن مثلا اگه اون کسی که توی ایده آل زندگیش درس و علم مهمه و نقش زیادی داره جوری تغییر می‌کنه که فضا برای کار علمی محیا باشه ، کسی که ورزش و سلامتی براش مهمه سیگار رُ ترک میکنه و ….

اما یه سری تغییر‌ها هستن خیلی بد و نابود کنند هستن . دلیل این که این جوری تغییر می‌کنیم رُ نمی‌دونم شاید ایده آل‌مون رُ اشتباه انتخاب می‌کنیم یا اصلا ایده‌آلی برامون وجود نداره و بی هدف جلو می‌ریم .

باید ترسید ، باید مواظب بود ، باید حواسمون به خودمون و تغییراتمون باشه ، باید حواسمون به رفتار اطرافیان و دوستانمون باشه که اگه همه با هم رفتارشون عوض شد بفهمیم جایی از کارمون اشتباهه ، باید حواسمون به گذشته و حال خودمون باشه و باید حواسمون به خودِ خودِ خودِمون باشه که مبادا روزی دلمان برای خودِ گذشته تنگ شود .

رنگ : آبیِ ِ تیره‌ی تیره

 .پ.ن : یک فنجان “تنهایی” با من بنوش …

 خوب نیستم .

Dreams came true

نوبل ریاضی

افتخار خیلی خیلی بزرگیه ، شاید پر افتخارترین و مهمترین جایزه‌ای باشه که در عصر حاضر یک ایرانی تونسته  بگیره.

همه می‎‌تونن آرزو و رویا داشته باشن هرچند بهش نرسن . منم یه زمانی رسیدن  به این جایزه آرزوم بود ، اما الان این که یه ایرانیِ دیگه تونست بگیردش خوشحالم خیلـــی خوشحال ^_^.

اگه صفحه‌ی مریم میرزاخانی رُ در ویکیپدیا بخونید می‌بینید که زندگی تراژدیکی داشته و یکی از بازمانده های سقوط اتوبوس حامل نخبگان ریاضی به دره در اسفندماه ۷۶ هستش.

 

خود ایشون کتاب نظریه اعداد رُ تقدیم کردند به 7 دانشجوی ریاضی‌ای که توی اون حادثه کشته شدن .

به نظر خودم توی این شور و خوشحالی این جایزه باید اسمی هم از اون 7 نفر برده بشه:

آرمان بهرامیان ، علی حیدری ، مرتضی رضایی کلج ، علیرضا سایبان ، رضا صادقی ، فرید کابلی کفشگیری و مجتبی لطفعلی‌زاده مهرآبادی

یاد این هفت نفر گرامی و آرزوی موفقیت برای استاد مریم میرزاخانی در ادامه‌ی راه .

^_^

رنگ : سبز

I don't always say what I feel

حالت روحی و اوضاع آدما رُ میشه از ری‌اکشنِ شون نسبت به یه آهنگ تو یه دو برهه‌ی زمانی متفاوت فهمید .

 

من خودم یه آهنگُ چند ماه پیش گوش می‌دادم گریه که نه ولی ناراحت می‌شدم ، اما الان که می‌شنومش آنچنان می‌خندم که خودمم تعجب می‌کنم :-”

پ.ن : من دیوانه نیستم ;;)

پیش نهاد : این شب ها بارش شهابی برساوشی هستش . بعد از غروب ماه برید یه جایی که آلودگی نوریش کمه و این پدیده رُ ببینید و لذت ببرید .

 

رنگ : آلبالویی :د

شروع فصل بی رحم تنهاییست

“خستگی”

معنی مثبتی نداره توی دهخدا نوشته :”رنجیده بودن از کار بسیار”

همه ی ما می‌تونیم خسته از کار ، خسته از درس ، خسته از بیکاری و حتی خسته از زندگی باشیم …

ولی یه نوع خستگی هست که به نظر من بدترین نوعشه.

مثلا یه تورنومنت 32 تیمه رُ فرض کنیم که فقط و فقط تیم اول به هدف و جایزه می‌رسه و تیم دوم با تیم سی‌ و دوم از نظر بقیه و مردم هیچ فرقی ندارن .

حالا توی این تورنومنت تیم X و تیم Y بقیه‌ی تیم ها رُ بردن و حذف کردن و به فینال رسیدن .توی فینال فرض کنیم تیم X از تیم Y می‌بره و به اون جایزه می‌رسه الان بازیکنان تیم ایکس و ایگرگ هر 2‌تا به یک انداره انرژی مصرف کردن و باید به یک اندازه خسته باشن ولی تیم ایکس اصلا اصلا خسته نیست چون دارن با چشمِ خودشون می‌بینین که این همه تلاشی که کردن نتیجه داده و به جایزه رسیده.

در عوض تیم ایگرگ خستست ، خسته ای که می‌بینه این همه تلاش و تمرین و انرژی مصرف کرده ولی الان هیچ کس هیچ کس هیچ کس برای این تلاش ارزش قائل نیست و اون ها رُ با تیم سی و دوم یکی می‌دونن.حسه پوچی داره.

این بدترین نوع خستگی ئه به نظر من .

پس از نوشت : خسته نباشید :د

رنگ :خاکستری

قالب وردپرس