قالب وردپرس

نمی‌شود ادایش را در آورد ، نمی‌شود از جایی خریدش

این که ازت بپرسن اگه دوباره به دنیا اومدی – کنکور میدادی- انتخاب میکردی ….

کُلا این سوالا که زمان رُ به عقب برمیگردونن و ازت میپرسن که آیا بازهم همین کار رُ میکردی یا نه سوالای خوبی نیستن چون نه دیگه میشه زمان رُ به عقب برگردوند و نه “ما”ی الانی عوض میشه.

خیلی امیدوارم چند سال دیگه اگه یه آدمی همچین سوالی ازم بپرسه خیلی با اعتماد به نفس جوابش رُ بدم .

_________________

یعضی وقتا هست توی یه موقعیت قرار میگیری و یه رفتاری انجام میدی بعد همون موفع یادت میاد که مثلا چند وقت-ماه -سال پیش هم توی همجین موقعتی قرار گرقتی و اون موقع عکس العملت چقدر فرق داشته

به این میگن تغییر

جند روز پیش همچین اتفاقی واسم افتاد ولی مشکل اینه که نمیدونم کدوم یکی از این رفتار ها دسته …

___________________

صبح زنگ خانه را میزنم ،مامان مثل همیشه با همان لبخند همیشگی جلو در ایستاده .همه چیز سر جایش است گویی از دفعه‌ی آخری که اتاقم را ترک کرده ام کسی به آنجا نرفته است .

درب یخچال را باز میکنم ، آن جعبه ناپلئونی مثل دفعات در جای خودش قرار دارد .

لبخند میزنم و ساعت 6 صبح میشینم ناپلئونی میخورم و ته فلبم خوشحالم ،خوشحالم به خاطر این خانه و آدمهایش و خوبی هایش .

به اتاف میروم که بخوابم که همچین بسته‌ای کنار تختم میبینم ، بر روی لبانم لبخندی نقش میزند و به او افتخار میکنم ، به بهترین مادر دنیا افتخار میکنم .

روزی 1 بار مرا فراموش نکن

هیچ وقت یادم نمیره اون سکانسی رُ که منتظر بودم بعد از این همه دکتر رفتن ، بعد از این همه آزمایش دادن ، بعد از این همه زجر کشیدن ، بعد از اون همه گریه کردن ، بعد از اون همه به حرف این و اون گوش دادن در کل بعد از این همه بد بودن ، منتظر بودم دکتر بهم بگه چی شدم

دکتر هم با یه لبخندِ خوب به بابا گفت پسر شما “کرون” داره .

“کرون” اولش که شنیدمش فکر نمیکردم اینقدر مهم باشه :د

با خودم گفتم یه چیزه سادست دیگه 2تا قرص میخورم خوب میشم :د

اما نه چیزه ساده ای بود نه با 2 تا قرص خوب میشد :د

با اون توضیحایی که من توی اون بروشور خوندم از هر کوفتی بدتر بود :))

مثلا یه بیماری ای که قرار ه آدم ُ محدود کنه ، خوب نشه و صرفا کنترل بشه کردش :د

الان حدود 2 سال از اون چیز ساده میگذره و من خوبم ، خوبِ خوب ^_^

من مشکلی باهاش ندارم ، امیدوارم اونم مشکلی با من نداشته باشه :د

هفته‌ی پیش وسط این همه درس و اینا من باز باید میرفتم دکتر و چون دفعه‌ی قبلی تنهایی رفتن دکتر واسم خیل سخت گذشت از یکی ار دوستای خوبم خواهش کردم باهام بیاد ( من همین جا بازم ارش تشکر میکنم ) و خُب اون زمان خیلی بهتر سپری شد . :د

___________________

حالم اصلا خوب نیست

اصلا

اصلا

اصلا

___________________

فرض کن هر روز تا تاریخی که معلوم نیست یکی از اینا بخوری

تکرارِ تکرار

روزمرگی ، درس ، تمرین ، کوییز و میان ترم

این جمله ی بالا توصیف احوال من در 8 روز گذشته و 8 روز آیندست .

قاعدتا خوش آیند نیستن ولی باید باشن …

توی این دوره ی به قول استاد محاسباتمون “پیکِ درسی”  صرفا “بد” نباشیم .

رنگ : زرد + قرمز + نارنجی

قالب وردپرس