قالب وردپرس

Hello, its me

-ببین رابطه اجتماعیت ضعیفه !

-حالا تو که رابطه اجتماعیت قویه اسم 4تا دوست صمیمی جدید که توی دانشگاه پیدا کردی رو بگو  . نیست دیگه ولی من هست .

– نه نیست .

– دیدی :->

_____________________________________________________________________________

این رابطه‌ها هست توی دانشگاه شکل میگیره ، به کسی نیاز داری ، کسی بهت نیاز داره به هم پیام میدید ، گرم و صمیمی صحبت می‌کنید و بعدش نیازتون رفع شد تموم میشه .

این رابطه‌ها اسمشون دوستی نیست ، “تعامل” واژه‌ی بهتری هست ، حالا هر چقدر هم شما با هم راحت و صمیمی باشید ، اگه هدف رابطه همون رفه نیاز باشه دوستی نیست ولی صمیمیت بینش هست . البته خیلی رابطه ها هست دوستیه ولی کنارش رفع نیاز هم میشه ، این اوکی ه .

من یه هفتست تلگرامم رو لست سین کردم و به افراد زیادی هم پیام ندادم ببینم واقعا چند نفر از هر روشی حالم رُ می‌پرسند . جدا از یه سری که دمشون گرم ، اکثر رابطه ها برای رفع مشکل بود ، اینترنتمون فلانِ ، تمرین فلان و یا چجوری فلان رُ ریکاوری کنیم یا حتی یه جایی یه نفر بدون سلام و حتی احوال پرسی بهم گفت اگه نمیدونی فلان کار رو چجوری باید انجام داد من برم :)) .

در وصف آدمای اطراف صادق میگه : دیگه خستم از همتون ، از لحن گفتنای بله تون”

دیگه خستم از همتون …

باید یه تعریف جدیدی از دوست توی ذهنم درست کنم ، بشینم آدمای توی کانتکت گوشیم رو یکی یکی دسته بندی بکنم و بعدش رابطه‌هام رو اصلاح کنم .

رنگ : رنگ اصلاحات ، رنگ خستگی از همه ، سفید و سرمه‌ای

پ.ن : Hello از Adele رو گوش بدید و بمیرید .

پ.ن 2 : الان که فکر میکنم نصف روابط خودمم تعامل عه . 😐

برای ناستنکا -1

داستان زندگی‌ام ؟ چه داستانی ؟ کی به شما گفته که زندگی من داستانی دارد ؟ من هیج داستانی ندارم که …

حرفم را برید : چطور زندگی‌تان داستانی ندارد ؟ پس چجوری زندگی کرده‌اید ؟

-چطور ندارد ! بی‌داستان ! به قول معروف دیمی ! تک و تنها ! شما می‌فهمید “تنها” یعنی چه ؟

-یعنی چه ؟ یعنی هیچ وقت هیچ‌کس را نمی‌دیدید؟

-نه، دیدن که چرا ! همه را می‌بینم ولی با این همه تنهایم! ….

__________________________________________________________________

آدم از روی بهت سر می‌جنباند و در دل می‌گوید که عمر چه زود می‌گذرد! آدم از خود می‌پرسد که تو با این سال‌ها چه کردی ؟ بهترین سال‌های عمرت را در کجا حاک کردی ؟ زندگی کردی یا نه ؟ با خود می‌گویی نگاه کن ببین این دنیا چه سرد می‌شود…

سال‌ها همچنان می‌گذرد و بعد از آن‌ها تنهایی غمبار است و عصای نا استوار پیری به دستت می‌دهند و بعد حسرت است و نومیدی، دنیای رویاهای رنگین رنگ می‌بازد… رویاهایت مثل گل‌های پژمرده گردن خم می‌کند و مثل برگ‌های زرد از درختِ خزان زده می‌ریزند.

وای ناستنکا تنها ماندن سخت محزون خواهد بود ، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری . هیچ هیچ هیچ ، زیرا آن‌چه بر باد رفته چیزی نبوده است. هیچ، یک “هیج” احمقانه و بی معنی، همه خواب بوده است .

____________________________________________________________________

امروز روز غمباری بود. هوا بارانی، بی یک تبسم خورشید درست مثل دوران پیری که در انتظار من است . افکار عجیبی ذهنم را سخت به خود مشغول می‌دارد. احساسات غم انگیزی دلم را تنگ کرده و افکار زیادی، که هنوز برای خودم روشن نیست در ذهنم زیر و رو می‌شود. نه می‌توانم مسائل را حل کنم نه میلی به حل کردنشان دارم. این کار من نیست .

____________________________________________________________________

… آرزو می‌کنم که آسمان سعادتت همیشه نورانی باشد لبخند شیرینت همیشه روشن و مصفا باشد و تو را برای آن دقیقهٔ شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدرشناس بخشیدی دعا می‌کنم. خدای من! یک دقیقهٔ تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟

رنگ : رنگ خوبی نیست ، یه حال نه چندان خوب ، رنگ یه حالیا ، نقره‌ای

پ.ن : یکم حرف شخصی تر هست ، توی پست بعدی می‌نویسمشون که رمز داره و رمزش هم لقبت به فارسی ه .

قالب وردپرس